کد مطلب:35067
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
آيا معصوم بودن انبياء جنبة «جبري» دارد؟
گر چه اين اشكال متوجه اصل مسئله عصمت انبياء نيست، بلكه فضيلت بودن آن را زير سؤال مي برد، با اين حال توجه به چند نكته ميتواند جواب اين سؤال را روشن سازد.
1. كساني كه اين اشكال را مطرح ميكنند، توجه به ريشههاي عصمت انبياء ندارند، آنها چنين مي پندارند كه مقام عصمت مثلاً مانند مصونيت در برابر بعضي از بيماريها است كه از طريق تزريق بعضي از واكسنها انجام ميشود و هر كس چنان تزريقي در مورد او انجام شود مبتلا به آن بيماري نمي گردد چه بخواهد و چه نخواهد.
مصونيت معصومين در برابر گناه، از مقام معرفت و علم و تقواي آنها سرچشمه مي گيرد، درست همانند پرهيز از پاره اي از گناهان براي فرد فرد ما كه به خاطر علم و آگاهي و ايمان و معرفت آن را ترك مي كنيم، مثلاً هرگز با بدن لخت و عور قدم در كوچه و خيابان نمي گذاريم.
كوتاه سخن اينكه سطح بالاي معرفت و ايمان انبياء كه خود يك افتخار و فضيلت است، سبب افتخار و فضيلت ديگري كه مقام عصمت است مي گردد.
و اگر گفته شود آنها اين ايمان و معرفت را از كجا آوردهاند، ميگوئيم اين از امدادات الهي است، ولي با اين قيد كه امدادهاي الهي بي حساب نيست و لياقتهائي در اينها وجود داشته است، همانگونه كه قرآن دربارة ابراهيم خليل مي فرمايد [او تا از عهدة امتحانات مهم الهي بر نيامد به مقام پيشوائي خلق نرسيد] «وَ اِذابْتَلَي اِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتمََّهُنَّ قالَ اِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً» بقره/124
(يعني ابراهيم پس از پيمودن اين مراحل با اراده و اختيار خود لايق آن موهبت عظيم الهي شد.)
در مورد يوسف نيز مي فرمايد «هنگامي كه به مرحله بلوغ و قوت و تكامل جسم و جان رسيد (و آمادگي براي پذيرش وحي پيدا كرد) ما حكم و علم به او داديم و اين گونه نيكوكاران را پاداش مي دهيم» «وَ لَمّا بَلَغَ اَشُدَّهُ اتَيْناهُ حُكْمَاً وَ عِلْمَاً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ». يوسف/22
جمله «كَذالكَ نَجْزي الْمُحْسنينَ» شاهد خوبي براي مقصود ما است، زيرا مي گويد اعمال صالح و شايستة يوسف او را آماده براي آن موهبت بزرگ الهي كرد درباره موسي نيز تعبيراتي ديده مي شود كه اين واقعيّت را روشن مي سازد، مي فرمايد «ما تو را بارها امتحان كرديم و سالها در ميان مردم مدين توقف كردي (و بعد از آمادگي لازم و بيرون آمدن ا ز كورة امتحانات با سر افرازي و پيروزي) داراي قدر و مقامي شدي «وَ فَتَنّاكَ فُتُونَاً فَلَبِثْتَ سِنيْنَ في اَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلي قَدُرٍ يا مُوْسي» طه/40
معلوم است كه در وجود اين بزرگان لياقتها و استعدادهائي بوده، ولي شكوفا ساختن آنها هرگز جنبة اجبار نداشته، بلكه با اختيار و اراده خودشان اين راه را پيمودهاند و بسيارند كساني كه لياقتهائي دارند و هرگز آن را شكوفا نمي سازند و از آن استفاده نمي كنند، اين از يك طرف.
2. پاسخ ديگري كه ميتوان به اين سؤال داد، اين است كه به فرض كه انبياء با يك امداد الزام آور الهي از انجام هر گونه گناه و خطا مصون شده باشند تا اطمينان خلايق را جلب كنند و چراغي براي هدايت آنها گردند، ولي در عين حال راه انجام «ترك اولي» يعني كاري كه گناه نيست اما لايق شأن آنها نيز نميباشد به روي آنها باز است.
افتخار آنها در اين است كه حتي ترك اولي نمي كنند، و اين يك امر اختياري براي آنهاست و اگر به ندرت ترك اولي از بعضي از انبياء سرزده به همان نسبت مورد خطاب و عتاب شديد الهي و گاه گرفتار پاره اي از محروميتها شده اند، چه فضيلتي از اين برتر و بالاتر كه آنها به خاطر اطاعت فرمان حق، حتي به سراغ ترك اولي نروند.
بنابراين افتخار انبياء در اين است كه به مقدار اين مواهب مسئوليت ميپذيرند، و حتي به سراغ ترك اولي نمي روند. و اگر در موارد استثنائي ترك اولائي از آنها سرزده به زودي جبران كرده اند.
پيام قرآن ج 7
حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.